روز نوشته های یک خوش شانس

اینجا شرح داستان های،متفاوت من است.

روز نوشته های یک خوش شانس

اینجا شرح داستان های،متفاوت من است.

واسم نظرات خوب بذارید

شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۰۱ ب.ظ

جملات ساده و خوبتونو از همدیگه دریغ نکنید.شاید آدما منتظر شنیدن همین جملات ساده و کوتاه شما باشند که انرژیی که تا آخر روز بهش نیازمندن و به دست بیارن.میدونم که اینو میدونیم ولی یادمون میره که اینو میدونیم.اصلا یادمون میره، چون میدونیم.چون مدام داره در گوشمون تکرار میشه ولی ما هیچ وقت بهش عمل نمی کنیم.یکی از دوستای من بعد از یه دوره طولانی که درگیر کرونا بود،امروز بعد از مدت ها میخواست برگرده سر کار و زندگیش.صبح ساعت شیش باید بیدار می شد که آماده بشه و بره سرکار.یجورایی حالشو نداشت و شب قبلش داشت غر میزد که حالشو نداره دوباره اون ساعت هر روز از خواب پاشه و بره بیرون از خونه.یجورایی هم از بیرون رفتن از خونه بخاطر کرونا میترسه دیگه.اخه هنوز که هنوزه ریه اش کامل خوب نشده که هیچ،قلبش هم مشکل پیدا کرده .خلاصه که دیشب هرچقدر باهاش کلنجار رفتم که اون دفعه چون رعایت نکردی اینطوری شده و این دفعه مواظب باش و فاصله اتو با بقیه حفظ کن.اگه الان صبحا زود از خونه بیرون میری درعوضش کلی دستاورد و نتیجه واسه آیندت ،داری به دست میاری و از این حرفا گوشش بدهکار نبود.میخوام توی این پست حسابی از خودم تعریف کنم.تصمیم گرفته بودم صبح زودتر از دوستم بیدار شمو بهش پیام بدم که نترس تو تنها کسی نیستی که تو این ساعت بیداره و امیدوارم امروز یکی از بهترین روزای زندگیت باشه.میدونستم قبل از اینکه بره سرکار همیشه گوشیشو چک میکنه.یجورایی از این آدماس که تا چشماشو باز کرد دنبال گوشیش میگرده تا ببینه دیشب تا حالا چه اتفاقی افتاده.صبح که گوشیم زنگ خورد به زور چشمامو باز کردمو به خودم فوش دادم که تو نمیخواد انرژی مثبت باشی واسه بقیه.اما وقتی توی تخت خوابم یکم به خودم کش و قوس دادم و چشمامو خاروندم و به لبخند دوستم بعد از اون پیام فک کردم با چشمای خواب و بیدار،مثل دزدای دریایی،یک چشمی بهش پیام دادم که من صبحا زودتر از تو بیدارم امیدوارم که امروز حسابی بهت خوش بگذره.و بعد از اون دوباره گرفتم خوابیدم.صبح حدودای ساعت نه بهم زنگ زد و گفت که دم اداره نگه اش داشتن و ازش خواستن که یبار دیگه تست بده و نذاشتن برگرده سرکار.داشت میگفت که حس زامبی ها رو نسبت به خودش داره و غش غش میخندید.ته حرفاش ازم کلی تشکر کرد بخاطر همون جمله ساده ای که صبح بهش گفتمو میگفت باورش نمیشه که بخاطر اون صبح از خوابم زدم تا اون جمله رو بهش بگم.میگفت که صبح بیدار شده بوده که امروزو به بهترین روز زندگیش تبدیل کنه ولی خب اجازه نداده بودن برگرده سرکار.اولش با خودم فک میکردم کاری که میکنم شاید خیعلی ساده و مسخره و یجورایی لوس باشه ولی وقتی که اون حرفا رو بهم زد فهمیدم خیعلی از آدما نیازمند همین یه جمله ساده از طرف منو شمان.من خودمم با این جملات ساده کلی ذوق میکنم.از منو بقیه دریغش نکنید.مثلا الان بیاین کلی نظرات خوب واسم بذارینwinkcheekydevil

نظرات  (۱)

الکی به به چه چه کنم ؟ :دی

پاسخ:
نه حالا الکی هم نباشه انتقادم قبوله .ولی انتقاد مهربون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی