سیاهچاله
امروز داشتم با خودم فک میکردم که یعنی اونور سیاهچاله ها چی میتونه باشه؟اگه از اون دسته از آدم هایی باشی که به نجوم و فضا و این داستانا علاقه مند باشی حتما یه چیزایی درباره سیاهچاله ها شنیدی یا میدونی.
میگن هرچیزی که وارد سیاهچاله بشه تجزیه میشه و یا ممکن وارد یه دنیای دیگه بشه.البته اینا فرضییه است همه اش.ولی خب داشتم با خودم فک میکردم اگه یه دنیایی اونطرفش باشه واقعا چه شکلی میتونه باشه؟
مثلا یه شهر باشه که ورودی اون شهره یه جوری باشه که برای وارد شدن به اونجا باید روی سنگی هایی که از توی آب بیرون اومدن گام برداری و هر چقدر میری جلوتر آب زلال تر و شفاف تر میشه.همه اش توی ذهنم اولای مسیر تاریکه ولی هرچقدر که میرم جلو تر مسیر هی روشن و روشن تر میشه.بعد یعدفعه نگاهتو برگردونی دور و برت پر شده باشه از گل های قرمزی که وسط آبن.انگاری یکی اون گل ها رو توی یه گلدون های نامرئی وسط آب کاشته باشه.
به خودت بیای و یهو با یه حباب گنده روبه رو شی که بوی بچه میده.دستتو ببری نزدیکشو خودتو هل بدی داخلش.ولی وقتی وارد حبابه شدی یهو بفهمی حباب نیستو دور برت و یه شیشه گرفته.شاید اونجا یجوری باشه که بتونی چهارتا فصلو باهم ببینی.شایدم اصلا توی پاییزش برگا سبز باشنو توی زمستون برگا نارنجی.اصلا شاید اونجا درختا برگ نداشته باشن.به جای برگ ماهی ها به درختا اویزون باشن .ماهی ها پا داشته باشنو روی خشکی راه برن،آدم ها هم زیر اب بدون هیچ محدودیتی زندگی کنن.نمیدونم شاید اصلا ادم های اونجا این شکلی نباشن.شاید باهم فرق کنن اصلا.شاید رنگی رنگی باشن شایدم اصلا چشم نداشته باشن و به جاش قلب جای چشماشون باشه.
خلاصه که دنیای اونور سیاهچاله ها ولم نمیکنه.
در واقع در حال اثباته!