روز نوشته های یک خوش شانس

اینجا شرح داستان های،متفاوت من است.

روز نوشته های یک خوش شانس

اینجا شرح داستان های،متفاوت من است.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنوع طلبی» ثبت شده است

خیلی وقت بود که  اینجا نیومده بودم.دلم واسه نوشتن و گفتن و گفتن و نوشتن توی  اینجا تنگ شده بود.انگاری که نوشتن داستان ها و اتفاق های زندگی خودم تبدیل شده بود به قسمتی از من.یه جورایی زندگی می کردم واسه اینکه اتفاقاتی که در طول روز واسم میوفته رو ریز بینانه زیر نظر بگیرم و ازش یه داستان جنایی و عشقی و عاطفی و هیجانی بیرون بکشم که بتونم اینجا بنویسم.یجورایی داشتم تمرین میکردم که به اتفاقات دور و برم بیشتر دقت کنم و بیشتر ببینم و بیشتر یاد بگیرم.به نظر من دور و بر ما مدام در حال رخ دادن اتفاقایی که داره بهمون یه درسی میده بخاطر همین باید بیشتر توی اتفاقات زندگیم دقیق میشدم  ولی خب نمیدونم چی شد که یهو توی روزمرگی ها غرق شدم.البته نه روزمرگی که از سر ناچاری باشه ها،روزمرگی که خودم انتخابشون کرده بودم.انتخاب کرده بودم یه سری از کارها رو روزانه انجام بدم .یه سری کارهایی رو که دوست دارم انجام بدم و یه سری کارهایی که بخاطر اون یه سری کارهایی که دوست دارم، باید انجامشون میدادم.خلاصه که همه عوامل دست به دست هم داده بودند که من یه چند وقتی رو اینجا نباشم.و الان که دارم این جملات و تایپ میکنم یه چیزی ته دلم داره فریاد میزنه لعنتی چقدر دلم واسه اینجا تنگ شده بود.نمیدونم چطوری بعضی آدم ها تا اخر عمرشون فقط میتونن عاشق یه کتاب ، یه نفر ، یه کار ، یه شغل و یه حرفه باشن.من هیچ وقت از اون ادم هایی نبودم که عاشق یه چیزی باشن.من همیشه عاشق خیعلی چیزها بودم و همیشه هم هیجان انتخاب و امتحان کردن خیعلی چیزها همراهم بوده.بخاطر همین روزمرگی هام پر از کارهای گوناگون و متفاوت که ممکنه اصلا هیچ ربطی بهم نداشته باشن ولی من از انجام دادنشون لذت میبرم.و این مسئله گاهی وقتا منو میترسونه.تنوع همونقدر که خوبه ترسناک هم هست.من همیشه زندگی پر از تنوعی رو داشتم ولی یه جایی ته اعماق وجودم از این تنوع میترسیدم.میترسیدم این تنوع طلبی وفا داری منو نسبت به آدما و نسبت به برنامه ها و اهدافم از بین ببره.نمیدونم شایدم ترس من بیخودی باشه .شاید چون اطرافیانم همه عاشق یه زندگی تکراری و ادمای تکراری و کارهای تکراری بودن باعث شده اینجوری یکم از این تفاوت بترسم.شاید ادم های تنوع طلبی مثل من ،وفا دار تر از بقیه باشن نمیدونم .فقط تنها چیزی که الان میدونم اینه که خوشحالم دوباره وقت پیدا کردم که اینجا باشم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۹ ، ۱۸:۵۹
زهرا کرمی