روز نوشته های یک خوش شانس

اینجا شرح داستان های،متفاوت من است.

روز نوشته های یک خوش شانس

اینجا شرح داستان های،متفاوت من است.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

خوب همونطور که میدونید محرم شروع شده و نیازی به گفتن نیست.قطعا خونه هاتون تقویم دارید.تقویمم نداشته باشین،یه لحظه که تلویزیونو روشن کنید می بینید که در همه کانال ها یا داره مختار پخش میکنه،یا یه تیکه ای از مختار و نمایش میده،یا مختار و داره تبلیغ میکنه،یا داره درباره فیلم مختار حرف میزنه،یا بازیگرای مختار و آورده ازشون سوال کلیشه ای،موقعه بازی کردن در این نقش چه حسی داشتینو میپرسه.امروز موقعه بالا و پایین کردن کانالای تلویزیون به این نتیجه رسیدم که اصلا توی سرزمین ما مختار یعنی محرم و محرم یعنی مختار.البته برای صدا و سیما.کل داستان محرمو بیخیال شدن چسبیدن به همین یدونه سریال.نمیدونم اینا روایت و کامل بلد نیستن،نصفه خوندن،از امام حسینو و 72 تای دیگه اطلاعی ندارن و اطلاعاتشون کافی نیست،یا شایدم حال ندارن یه سریال خوب دیگه بسازن.به هرحال هرچی که هست.من نمیدونم.ولی خب به نظرم محرم بیشتر از اینکه غمناک باشه،ترسناک و صدالبته بی نهایت انگیزه دهنده است.خیلیامون شاید اسطوره های بزرگ تاریخ  چه ایرانی چه غیر ایرانی و بشناسیم و موفقیت و کارهای بزرگشونو الگو قرار بدیم و واسه خودمون مثال بزنیم.ولی تا اسم یه شخصیت  مذهبی میاد بنابه دلایلی که خودتون میدونید و من اصلا نمیخوام سر بحث مبارکشو اینجا باز کنم،همه یا یجورایی غریبه ایم،یا یجورایی فراری و یا اصلا نمی تونیم حسش کنیم ،درکش کنیم و صرفا به اعتقادات کسایی که حالا یا تظاهر میکنن و یا واقعا به این شخصیت ها معتقدن،احترام میذاریم.خب به هرحال حتی اگه آدم مذهبی هم نباشید از هر زاویه ای که نگاه کنید بزرگوارند و قابل احترام.چرا گفتم به نظر من محرم ترسناک و انگیزه دهنده است؟تا حالا چند نفر مثل امام حسین دیدین که بخاطر یه باور درستی که داشتن،چشماشونو روی همه چی ببندنو سختی و زحمت این راه و به جون بخرن، واسه اینکه از باورشون دفاع کنن؟فک کنم اگه ایشونو زودتر الگوی خودمون توی زندگیامون قرار داده بودیمو بخاطر باورامون جنگیده بودیم،الان حداقلش زندگی های خودمون بهتر بود.حالا نمیخواست مثل امام یه دنیا رو تحت تاثیر قرار بدیم.ولی چرا گفتم ترسناک!!!البته شاید واسه منو شما زیادی ترسناک باشه.ولی واسه خودشون اینطوری نبوده باشه.نمیدونم شاید واسه خودشونو همراهاشونم ترسناک بوده باشه.ماکه اونجا نبودیم و ندیدیم.ولی میدونستن که ته اش توی اون صحرا بی آب و علف قراره چه اتفاقی بیوفته چطوری بگم اخرش میدونستن ته این شجاعت،یه حادثه ترسناکه ولی با وجود این تصویر ترسناک بازم از چیزی که بهش باور داشتن کوتاه نیومدن..سر،پاش دادن.خون پاش ریختن، خون پاش دادن،برادر،طفل شیرخواره و.....تمام کسایی که شاید هزاران بار روایتشو شنیده باشین.شما چی؟ چقدر حاضرید بخاطر باوری که بهش ایمان دارید و کاری که میخواین انجام بدید،موفقیتی که میخواین بهش برسید ،و بخاطر رسیدن به آرزوهاتون و عملی کردن باورتون چقدر قراره هزینه کنید؟نمیگم حسین باشید ولی میخوام بگم حداقلش بیاین حسینی باشیم.هر چیزی یه بهایی داره.دیگه سنگین تر از بهایی که خودشونو همراهانشون پرداخت کردن که نیست؟هست؟به نظرم محرم به جای گریه واسه حسین باید واسه خودمون گریه کنیم.البته روی صحبتم با اون آدمایی که به اندازه کافی شجاعت دارن نیست.دارم با اون تعداد اندک ترسو مثل خودم حرف میزنم.محرم به جای بی هدف سینه زدن توی دسته ها،باید بشینیم فک کنیم که حسین چی ها میخواست بهمون بگه ،که بخاطرش حتما باید به شهادت میرسیدن و عزیزترین کساشونو همراه خودشون میبردن چی میخواست بهمون بگه که اگه فقط با زبون میگفت ما نمیشنیدیم وباید بهمون نشونشون می دادن.شاید همین حسین تا آخر عمر واسمون کافی باشه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۴۲
زهرا کرمی