دوری کنید
تابستون یجوریه هرچی آب میخوری انگار کم خوردی.یه خشکسالی عجیب روی زبونت برقراره.هرچقدرهم آب میخوری انگار نه انگار.دیگه ما از آب خوردن خسته میشیم ولی سیرآب نه.من یه برادر هم دارم.بخاطرهمین از ضمیر ما استفاده کردم.هردومون لیوانامونو مثل یه عضو از بدنامون میدونیم دیگه.همونقدر مهم و حیاتی.این لیوان همیشه روی میز هستو هر بنده خدایی که به سمت یخچال به قصد آب خوردن میره میاد و لیوان اون یکیم پر میکنه.دیدین وقتی درس دارین همه کاری میکنید الا درس خوندن؟منم از اونجایی که امروز باید کلی از صفحات یک کتابو میخوندم،تقریبا به سقا تبدیل شده بودم.میرفتم و میومدم و از بقیه میپرسیدم که آب نمیخواین؟نزدیک غروب بود که رفتم تو اتاق برادرم واسه اینکه لیوانشو پر کنم .یهو دستم بخاطر سنگینی تنگ آب لرزید و یکم از آب تنگ روی دفتر کتابش ریخت.شروع کرد به غر زدن که حالا لک میشه و جزوه هامو خراب کردی و این حرفا.دقت کردم دیدم چقدر عجیبه که ما آدما بخاطر چند قطره لکه اب روی جزوه هامون،چندتا لکه روی لباسامون و یا هرچیزی که دوسش داریم چقدر ناراحت میشیم ولی بخاطر لکه ها و افکار منفی که بقیه روی ذهن و روح و قلبمون جا میذارن اصلا ناراحت نمیشیم.نه اینکه ناراحت نشیم.اینگار واسمون مهم نیست به بقیه این اجازه رو بدیم که روح ما رو بیمار کنن.شاید بیای بگی نه داری اشتباه میکنی.واسه من مهمه!من بهت جواب میدم اگه مهم بود اجازه نمیدادیم افکار منفی و قضاوت هاشونو باورهای اشتباه شونو به خورد ما بدن.اگه مهم بود نمیذاشتیم حرفای نا امید کننده اشون ما رو از رسیدن به اون چه که میخوایم دور کنه صرفا بخاطر اینکه خودشون نتونستن انجامش بدن.اگه مهم بود از ادمایی که کنارشون حالمون خوب نیست دوری میکردیم.اگه مهم بود به جای دیدن تلویزیون و القای چیزایی که درست نیست و صرفا باعث اضطراب و نگرانی ما میشه کتاب میخوندیم.اگه مهم بود هر حرفی و بدون تحقیق قبول نمیکردیم.اگه مهم بود از کسی که یه لفظ بد و به همه نسبت میده فاصله میگرفتیم.و در آخر میگم از ادم هایی که کارشون صرفا لکه انداختن رو زندگیاتونه دوری کنید.